به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

تصمیم

من دیگه دست نمی دم با اون که دشمن منه

با اون که خواهان ستیز 

 با اون که خواهان غمه

من دیگه گریه کنون به محفل درد نمیرم

توی تابستون عشق حیفه که ماتم بگیرم

طناب دار مرا می بافند...!

من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها می آیم

و این جهان به لانه ی ماران مانند است

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست

که همچنان که تو را می بوسند

در ذهن خود طناب دار تو را می بافند...

حس زیبای تو را فهمیدن

حس بودن با تو

همچو بودن زیباست

همچو سوسوی چراغ

در دل شبهایم

با نجابت با عشق

بی ریا می ماند

من به پائینی من

تو به بالایی تو

چقدر فاصله اینجاست

میان من و تو

تو مرا فهمیدی

در گریز از دنیا

و چه زیبا و روان

غربتم را خواندی

همه ی ذهنم را

همه ی قلبم را

ای یکتای جهان

تقدیمت کردم

و به من بخشیدی

حس زیبای تو را فهمیدن

مثل خاکستر سرد

 چه بگویم وقتی

همه دنیا به حال من تنها و غریب می خندند

چه بگویم وقتی

همه ی خاطره ها

دست در دست هم انداخته و

عمرم را

مثل خاکستر سرد

 در هوا می بازند

چه بگویم وقتی

آن که دنیایم را

 بهتر از من فهمید

 رفت و تقدیرم را  

بر تن سرد خزان

بر شب غربت یلدا بخشید

چه بگویم دیگر

با این حال و هوا

با این فاصله ام از دنیا

با فردای پر از ترس و سیاه

چه بگویم دیگر

 سخنی نیست مرا

بی تو با تو بودن

اگه بی تو تنها  گوشه ای نشستم

 تویی تو وجودم بی تو با تو هستم

اگه سبز سبزم تو هجوم پاییز

 ذره ذره من از تو شده لبریز

ای همیشه همدم واسه درد دلهام

عطر تو همیشه جاری تو نفسهام

 ای که تار و پودم از یاد تو بی تاب

با منی ولی باز دوری مثل مهتاب

 بی تو با تو بودن شده شب و روزم

بی تو اما یادت با منه هنوزم

تویی توی حرفام تویی تو نفسهام

ولی جای دستات خالیه تو دستام

 من به شوق و یاد بارون

 زنده ا م وپژمرده نمیشم  

تشنه یه قطره اما

زرد و دل آزرده نمیشم

 سخته وقتی تو غزلها از من و تو واژه ای نیست

سخته بی تو با تو بودن

سخته اما چارهای نیست

بی تو با تو بودن شده شب و روزم

بی تو اما یادت با منه هنوزم

تویی توی حرفام تویی تو نفسهام

ولی جای دستات خالیه تو دستام

خداحافظ همین حالا

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

 

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه 

 خداحافظ .....!

 

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ

همین حالا

خداحافظ