دلیل اینکه آرومم ، امید لمس دست هاته
همین لبخند پنهانی ، کنار لحن گیراته
دلیل اینکه تنهایی ، همین دست های تنهامه
همین دنیای تاریکم ، همین تردید چشمامه
.
.
.
تو در گیری ، نمی دونی ، چه رویایی به من دادی
اگه فکر می کنی سردم ، برو رد شو ، تو آزادی (تو آزادی)
.
.
.
.
.
نه اینکه سرد و مغرورم ، نه اینکه دور از احساسم
بذار دست دلم رو شه ، بذار رویا رو بشناسم
تموم شهر خوابیدن ، من از فکر تو بیدارم
یه روز می فهمی از چشمام ، چه احساسی به تو دارم
سلام مینا جون.خوبی عزیزم؟
انشااله همیشه شاد باشی و غم ودلتنگی سراغت نیاد:-)
مرسی عزیز مهربون
سلام
چطوری مطوری موتوری؟
دوباره برگشتم به دنیای وبلاگ
بیا که آپم
بای تا های
سلام.
دلت گرفته اینو نوشتی ؟؟
ای یه کمی
شعرات به دل نشینن