به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

می زده

می زده شب چو ز میکده  باز ایم 

بر سر کوی تو من به نیاز ایم

دل داده رهگذرم

از خود نبود خبرم

ای فتنه گرم

شبها سر کوی تو 

اشفته چو موی تو

می ایم تا جویم خانه به خانه

مگر از تو نشانه

میخانه به میخانه

پیمانه به پیمانه

راه تو میپویم 

این می و مستی 

بود بی تو بهانه

 من بر تو عاشقم 

قلب من نشد شاد از عشق تو 

داد از عشق تو 

میسوزم 

شبها با شمع رخ تو

با سوز نهان

میسازم

با این اتش دل خود

با خواهش جان

می زده شب چو ز میکده  باز ایم 

بر سر کوی تو من به نیاز ایم

من مستم و بی خبرم

دل داده رهگذرم

از خود نبود خبرم

من بی خبرم