به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

دوستان خوبم سلام 

برای چند وقت نمیتونم به دیدنتون بیام و پست جدیدی بنویسم  

بچه هایی که بیشتر منو میشناسید میدونید که در گیر درس خوندنم 

سعی میکنم هر هفته کامنت هاتون رو چک کنم و پاسخ بدم 

 مراقب خودتون باشین 

خیلی دوستتون دارم

-------------------------------------------------------------

 برای یه مدت که نمیدونم چقدر باشه خدا نگهدارتون

غم مخور عزیز دل شکسته

------------------------------------------------------------

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت 

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

غم دیدی؟


تا حالا تو زندگیت غم دیدی؟

بی وفاتر از خودت هم دیدی؟

تا حالا شده دلت خون باشه

یا چشات همیشه گریون باشه

اونی که شب تا سحر با یادش

زندگی می کنی و بیداری

تا حالا شده بگه با طعنه

می شه دست از سر من برداری؟


خوش به حال اون کسی که تو دلت جا داره

خوش به حال اون کسی که تو براش میمیری

من حسود نیستم ولی گاهی حسودی می کنم

به کسی که دستاشو با جون و دل می گیری

 (میدونم که  عشقتو یه روز ازم  میگیری)

تا حالا تو زندگیت غم دیدی؟

بی وفاتر از خودت هم دیدی؟

...

مثه قایقی خسته تو دریا

 مثه دیدن تو توی رویا

مثه تیک تیک خسته ساعت

مثه قصه تلخ صداقت

مثه شب

مثه گل توی گلدون

مثه تصویر ماه توی بارون

مثه گریه تلخ دیوونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه

مثه لحظه بارونو پاییز

مثه چشمای خسته لبریز

مثه اشکای ریخته رو گونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه

مثه بارونو ابربهاره

مثه لحظه خواب ستاره

تورو دوست دارم...

مثه خاطره های پریده

دو نگاه بهم نرسیده

مثه شاعرو عشقو رفاقت

مثه حس غریب نجابت

مثه پرسه و گریه و خوندن

همه خاطره هاتو سوزوندن

مثه اشکای خوابه شبونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه

مثه لحظه بارونو پاییز

مثه چشمای خسته لبریز

مثه اشکای ریخته رو گونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه

مثه بارونو ابربهاره

مثه لحظه خواب ستاره

تورو دوست دارم ...

تورو دوست دارم لبالب ...

 امروز اینقدر اسمون دلم ابریه که اگه همراه با اسمون ببارم هم اروم نمیشم 

هیچ تنها و غریبی 

طاقت غربت چشماتو نداره

هر چی دریا رو زمینه

قد چشمات نمی تونه

ابر بارونی بیاره

وقتی دلگیری و تنها 

غربت تمام دنیا از دریچه قشنگت چشم روشنت می باره

نمی تونم غریبه باشم

توی ایینه چشمات 

تو بزار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات

..... .. . . . ............ . ......................... . ........

. . ....
.

توی این غروب دلگیر جدایی

توی غربتی که همرنگ چشماته

همیشه غبار اندوه روی گل برگ لباته

حرفی داری روی لبهات 

اگه اه سینه سوزه

اگه حرفی از غریبی اگه از گرمای تن سوزه

تو بگو به این شکسته قصه های بی کسی تو

اظطراب و نگرانی

حرف های دلواپسی تو


نمی تونم غریبه باشم توی آیینه چشمات

تو بزار که من بسوزم مثل شمعی توی شب هاتتتتتتتتتتتتتتتت

نمی تونم

نمی تونمممممممممممممممممممممم مممممممم







----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

وقتی حالت بده روحت بی پناهه

میبینی هر کاری کردی اشتباهه

وقتی به جز شب هیچ رنگی توی نگات نیست 

وقتی کسی اندازه تنهاییات نیست

یه فال واسه جفتمون

نمیدونم چرا امروز صبح که بیدار شدم به تنها چیزی که فکر میکردم دیوان حافظ بود 

واسه جفتمون نیت کردم  ببین چی جواب داد :

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز

به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند

یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
دریغ قافله عمر کان چنان رفتند

که گردشان به هوای دیار ما نرسد
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش

که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را

غبار خاطری از ره گذار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او

به سمع پادشه کامگار ما نرسد

اینم از شاهد غزل

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد 

پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم

داغ سودای توام سر سویدا باشد
تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر

کز غمت دیده مردم همه دریا باشد
از بن هر مژه‌ام آب روان است بیا

اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
چون گل و می دمی از پرده برون آی و درآ

که دگرباره ملاقات نه پیدا باشد
ظل ممدود خم زلف توام بر سر باد

کاندر این سایه قرار دل شیدا باشد
چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری

سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد