به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

محکوم

محکوم به عشقم گرفتار یار
مثل پرنده هوادار یار
مثل یه سایه به همراه یار
بود و نبودم به دلخواه یار
هرچی که یار گفت دلم گفت به چشم
از گل و خار گفت دلم گفت به چشم
هرجا که یار بود دلم گفت برو
با گل و خار بود دلم گفت برو
پر شد دل من به افسون یار
فکر دل من پریشون یار
گوشه چشمام فقط جای یار
کار دو چشمام تماشای یار
یار اگه جانانه خریدار شد
دل گل سرخ توی بازار شد
وای گل سرخ دل من خار شد
هرچی شد از دست همین یار شد

..........از خودم متنفرم

خدایا 

خدا جونم 

میشنوی صدامو 

میبینی اشکامو 

اخه چرا 

چرا ؟

کاش جوابمو میدادی 

دلم گرفته 

دلم از خودم گرفته 

چرا باید به کسی که ارزو دارم کنارم بمونه بگم که باید برم وقتی با تمام وجود میخوام پیشم بمونه

 بگو 

به من جواب بده 

بگووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اخه چرااااااااااااااااااااااا

چطوری میتونم قلب شکسته خودم رو ببخشم

کاری کردی که از خودم متنفرم 

این جوری بنده هات رو دوست داری؟

من دوسش دارم 

دوسش دارررررررررررم 

تبریکی دوباره به دوستی عزیز برای مینا

سال پیش می خواستم اولین و اخرین کسی باشم که تولدت رو با تو جشن میگیرم

به خاطر همین به تعداد شمع هایی که باید روی کیک تولدت می ایستاد از یه هفته قبل بهت تبریک گفتم تا اون روز  یعنی یه روزی مثل امروز 

ولی امسال حتی اگه می خواستم هم نمیتونستم یه کار فوق العاده انجام بدم تا تو بهترین لحظه ها رو کنار من داشته باشی 

معذرت میخوام از این که دوست خوبی نبودم 

 روزهات پر از شادی باشن 

تولدت مبارک 

در ادامه: از همه دوستای خوبی که به دیدنم میان خواهش میکنم با من هم صدا شین و تولد این پسر دوست داشتنی رو تبریک بگین بهش تا من هم یه لیست فوقالعاده از تبریک بهش هدیه بدم

امتحان عشق



در امتحان عشق

من مانده ام ویک برگه سفید!!

یک دنیا حرف ناگفتنی...

ویک بغل تنهایی ودلتنگی...

درددل من در این کاغذ کوچک جانمیشود!

در این سکوت بغض آلود...

قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند!

وبرگه سفیدم

عاشقانه قطره را در آغوش می کشد!

عشق تو نوشتنی نیست...

در برگه ام کنارآن قطره

یک قلب کوچک می کشم!

وقت تمام است .


برگه ها بالا...

...

توی کوچه پس کوچه های ذهن کودک عروسکش همه ی دنیا بود

دریغ از این که وقتی بزرگتر شد همه دنیا ی  خودش رو فراموش کرد و دنیا توی یه جعبه گوشه ی انباری افتاد

حالا میفهمم که چرا دور شدم از خودم این چند وقت 

درسته که غمگینم

درسته که خسته هستم از این همه شلوغی 

و....

ولی این حق رو ندارم که دیگران رو ناراحت کنم و غمم رو منتقل کنم

 قول میدم دیگه  غمگین نباشم 

از همتون معذرت میخوام

به خصوص تو سعید 

مرسی از این که توی این لحظه های سخت کنارم بودی

میشه بهترین بود...

به این اعتقاد دارم که میشه از سخت ترین لحظه ها گذشت و زیبا ترین نتایج رو به دست اورد 

 درست مثل این گل که با گذر از سرما داره زیبایی خودش رو به  همه ما ثابت میکنه