به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

نوستالژی/ رضا یزدانی

پشت خط قرمز ترانه ها راوی یه شعر گم شده تو دود

راوی خاطره های زخمی ام پره نوستالژی روزای کبود

پر بغضم پر بهت و انتظار ، انتظاری عبث و پوچ و محال

انتظار با تو همسفر شدن دوباره میون جاده شمال

دلم پره بیا بازم با همدیگه بریم سفر

جای ما اونجا خالیه منو ببر منو ببر

یه عمر جاده شمال منتظر عبور ماست

نمیدونه یکی از اون دو تا قناری بی صداست

تگ دوم آهنگ جدید رضا یزدانی به نام نوستالژی

من پر از خواب های نیمه کاره ام

پره یاد روزای رفته به باد

چشامو و میبندم و وا میکنم

تا شاید عطرت به خاطرم بیاد

تا شاید دوباره همسفر بشیم

توی جاده ای به مقصد جهان

با همون پیکان قراضه که یه روز

یکی جاش گذاشت کنار اتوبان

یه پیکان قراضه است ولی توی رویاش

هنوزم جوونه خیالش میتونه بازم توی جاده یه کله برونه

خیالش هنوزم موتور مانده باقی تو صندوق سینه

یه پیکان قراضه کنار اتوبان داره خواب میبینه

از کنار کودکی هام میگذرم از رهاترین روزای زندگیم

کاش میشد یه لحظه تکرار بشه اون هوای سر به زیر سادگی

کاش میشد دوباره پا به پا بشیم کاش میشد حتی شد واسه یه بار

کودکانه ها دوباره گل کنن تو عبور خیابون لاله زار

لاله زار کاش میتونستیم همیشه بچه بمونیم

عمو زنجیر باف و بازم توی کوچه ات بخونیم

لیمونات شیشه دو هزار لواشک هر ریال شاهی

بابا نون نداد نوشتن توی دفترای کاهی


لاله زاری که هنوز تو کوچه هاش خاطره های ما پرسه میزنه

سر کوچ ملیش مردی که داره توی رویاهاش جون میکنه

سر کوچه ملی یه مرد یه مرد که سی سال پیش ساعتش یخ زده

نمیدونه دنیا چه رنگی شده نمیدونه کی رفته کی اومده

سر کوچه ملی یه مرد یه مرد توی پالتوی کهنه اهد بوق

داره عابرا رو نگاه میکنه که رد میشن از کوچه های شلوغ


حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه در به دری

کافه چی دکمه برگشت بزن به روزای خوب کافه نادری

چشمک ستاره ها رو میشمردیم یادته

واسه تنهایی شب غصه میخوردیم یادته

من مثل سایه تو تو واسه من مثل نفس

هر دو برای هم میمردیم یادت



....

شاید تا امروز این تصور رو داشتم که یه همچین روزی خیلی راحت تصمیم میگریم و حرف دلم رو قبول میکنم

ولی حالا  که شوخی شوخی جدی شده  از این که بخوام وارد یه زندگی دونفره  بشم میترسم 

 نمیدونم شاید به خاطر ترس از ناشناخته ها باشه 

نمیدونم باید چقدر فکر کنم تا تصمیم بگیرم

اصلا باید چه چیزایی رو ملاک انتخاب قرار بدم

شما ها چی ؟

تا حالا این حس رو داشتین 

زندگیم شده یه چند راهی بزرگ

 

به نظر شما چه چیزایی میتونه یه ملاک خوب باشه

واسه انتخاب یه نفر 

تا بعد از اون پشیمون نشم از تصمیمی که گرفتم؟

روز تولد ماهی خانوم

اینم کیک تولد مینا

امسال به خاطر حضور دایی جونم مهمونی تولدم چند روز قبل بود 

به هر حال 

تولدم مبارک 

مگه نه؟

حالم خوب نیست

 این روزا  دو دلم 

در  گیر با کارای پایان نامه 

این همه تلاش تا چند وقت دیگه تمام میشه 

نمیدونم فرصت ادامه دادن رو دارم یا نه

نمیدونم جای درستی توی زندگیم هستم یا نه

نمیدونم هنوز همون ادم قبلم برای اون یا نه

یه حس بد دارم

حسم میگه فقط واسه این مونده که من ناراحت نشم 

نمیدونم 

فکر کنم هیچ وقت هم نفهمم 

ما ادما موجودات عجیبی هستیم 

یک لحظه خوب خوب

یه لحظه بد بد 

فکر کنم حد وسط نداریم

همین روزا باید امتحان بدم واسه phd ولی نمیدونم اینه اون چیزی که میخوام؟

یه جوری شده که همه دارن تصمیم میگیرن جز خودم

خسته هستم ولی درس خوندن رو خیلی دوست دارم 

کاش یکی بود که میتونستم همه چیزو بگم  و کمکم کنه

بچه بازی نیست 

حرف سرنوشت بعد از اونه و زندگی من

نمیدونم باید چی کار کنم 

نمیدونم

همه دوستای مسیحی من

merry christmas

i wish the best 4 u

من میتونم

هنوز هم میشه از صفر شروع کرد 

هنوز هم می تونم بهترین باشم 

با یه بار شکست  کم نمیارم نمیذارم اونایی که شکستنم رو میخوان شاد بشن 

و سعی میکنم با همین شکست موفق تر از قبل به مسیر زندگیم برگردم

اینو مطمئنم که می تونم

پس پیش به سوی یه راه جدید