به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

الهی...

در میان تار و پود کلمات دنبال واژه زیبایی برای نوشتن ازتو...
چشمانم خیره به سیاهی آسمان و خلوت دلنشین آن...
جویبار کوچک اشک از کنار مژگانم در جریان...
قلبم در حسرت یک واژه...
تابش زیبای نور ماه بر پیکرخسته من...
و من همچنان به دنبال یک جرقه...
شاید شعر های بسیاری بتوان سرود ...
جملات زیبایی را میتوان در پی هم ردیف کرداما هیچ جمله ای زیبایی تو را آن گونه که هستی بیان نمیکند
تویی که هر وقت دلتنگم هر وقت از همه جا رانده و تنها هستم آغوشت بی منت برایم باز است 

منو به خاطر همه بدیها و اشتباهاتم ببخش و مثل همیشه هوامو داشته باش خدا جونم به حال خودم رهام نکن

یعنی تا چند روز دیگه...

باورم نمیشه 

امروز قرار خبری رو که چند ماه هست منتظر شنیدنش هستم رو بهم بدن

یعنی باید هر چیزی رو که تا حالا ساختم رها کنم و برم؟

تمام کسایی که برام خیلی عزیزن

اون عزیزترین کسی که توی تمام لحظه هام کنارم بوده و دوستش دارم رو هم؟

حس جالبی ندارم این روزا 

اون متوجه شده که خوب نیستم

میخوام بمونم  کنارش تا همیشه 

ولی مطمئن نیستم که اون هم اینو بخواد 

میترسم 

از  غربتی که در انتظارمه

خیلی طول بکشه بعد از فارغ التحصیل شدنم تا چند ماه دیگه

کاش قبول نشده باشم و امتیازم کامل نشده باشه

اینجوری کنار همه کسایی که دوستشون دارم 

بخصوص مهربونترین دوستی که شبانه هام با اون میگذره میمونم

حال و روز  خوبی ندارم

غریبه

قصه دل کندن من
از عبور یه غریبه
سر گذشت روزگار
سوتو کور یه غریبه

قصه بودنو رفتن
تا ابد همسفرم شد
وقتی که ایینه پر شد
از حضور یه غریبه
قصه بودنو رفتن
تا ابد همسفرم شد
وقتی که ایینه پر شد
از حضور یه غریبه

میگذرم از شبو باور میکنم
که تموم قصه هام پر از غمه
باز دوباره جای زخم بی کسی
روی قلبم چشم به راه مرحم

میگذرم از تو که اون غریبه ای
اون که تنهاییمو زیر پا گذاشت
ایینه قدیمیمو شکستو رفت
تا ابد دل منو تنها گذاشت

میگذرم از تو که اون غریبه ای
اون که تنهاییمو زیر پا گذاشت
ایینه قدیمیمو شکستو رفت
تا ابد دل منو تنها گذاشت

یه ترانه قدیمی از شادمهر که من خیلی دوستش دارم 

دوران دبیرستان رو به یادم میاره و خودم رو 

ولی حالا خیلی با اون روزا فرق دارم 

غریبه این شعر خودم هستم نه هیچ کس دیگه ای

....

چقدر این روزا برام جالب هستن
من اینجا ایستادم مثل همیشه 
کنار قصه ها و غصه های کسایی که برام عزیزترین ها هستن
حالا از همیشه بیشتر احساس تنهایی میکنم  
منی که همیشه میخندم تا کسی نفهمه که چه چیزایی رو توی این ذهنم دارم 
مینایی که سکوت کرده در مقابل همه شکنجه هایی که توی این زندگی هست 
همه کسایی که اومدن و رفتن واسه کنار من ایستادن اینجا نیستن  
واسه این اینجا هستن که یه کاری براشون انجام بشه و بعد برن و پشت سرشون رو هم نگاه نکنن
گله ای نیست اگه بتونم یه کاری انجام بدم برای دیگران
این چند شب اسمون دلم ابریه ولی چشام امروز میباره 
امروزی که اسمون خدای من درخشان ترین خورشید رو در اغوش گرفته 
امروز روز بدی نیست با این که با گریه شروع شد 
خیلی خوبه که یه وقتایی کسایی رو که فراموش کردم به یاد بیارم 
چرا مینا باید این چیزا رو تجربه کنه 
حتما حکمتی هست که من ازش بی خبرم و شاید یه روزی بفهمم 
به هر حال میدونم که یه نفر همیشه هست 
کسی که از همه بالاتره

بهترینه 
عزیزه 
حرف منو میفهمه 
اغوشش همیشه واسه من بازه
واسه شنیدن حرفام همیشه هست 
نه خاکی هست و نه اسمونی 
فقط میتونم بگم که با وجودش تنها نیستم حتی اگه ادمی روی این کره خاکی پلید نباشه

دیو و پری

روی صخره های ساحل مرد ماهیگیر نشسته
خشم دریا قایقش رو واژگون کرده شکسته


غول دریا پریا رو دزدیده برده شبونه
دل اون نازک و چشماش آبی و ابرو کمونه


اشکاش از گوشه ی چشماش روی گونه هاش روونه
حالا آواز غم انگیز، داره زیر لب میخونه 


توی قصر دیو بدجنس دختر دریا اسیره
توی دستای کریه ش داره جون میده میمیره


توی قصر دیو بدجنس دختر دریا اسیره
توی دستای کریه ش داره جون میده میمیره


ماهیگیر قایقو بردار، بزنش وصله و پینه
برو جنگ دیو دریا مرد و مردونگی اینه


بساز از نو قایقت رو که نشستنت گناهه
برو جنگ دیو دریا چشمای پری به راهه

خزون (پاییز)

تو مثل خورشید قشنگی
من برگ زردی نیمه جونم
بی تو دیگه تمومه کارم
بی تو نمی تونم بمونم
یه روز میای که خیلی دیره
شیشه ی عمرمن شکسته
می گی دیگه شدم پشیمون
اشکی رو گونه هات نشسته

من یه برگم برگه زردی پر ز درد
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد 
سهم من تو بازیه عشقت چی بود
اون که از تو دل ربود بگو کی بود
یه روزی میای که خیلی دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

یه روزی میای که خیلی دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

یه روز میای که خیلی دیره
شیشه ی عمرمن شکسته
می گی دیگه شدم پشیمون
اشکی رو گونه هات نشسته
من یه برگم برگه زردی پر ز درد
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد 
سهم من تو بازیه عشقت چی بود
اون که از تو دل ربود بگو کی بود

عاقبت یه روز میای که دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

عاقبت یه روز میای که دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده