به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

زمستان است

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت  

  سر ها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دیده نتواند
که ره تاریک و لغزان است
و گر دست محبت سوی کس یاری
به اکراه آورد دست از بغل بیرون

  که سرما سخت سوزان است

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
  چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کین است پس دیگر چه داری چشم
  ز چشم دوستان دور یا نزدیک


مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است آه
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی و در بگشای
منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم 
منم من سنگ تیپا خورده‌ی رنجور

منم دشنام پست آفرینش نغمه‌ی ناجور


نه از رومم نه از زنگم همان بی رنگ بی رنگم 
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
حریفا میزبانا میهمان سال وماهت پشت در چون موج می لرزد 
تگرگی نیست مرگی نیست
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است


من امشب آمدستم وام بگذارم  
  حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بی گه شد سحر شد بامداد آمد 
فریبت می دهد بر آسمان این سزخی بعد از سحرگه نیست
حریفا گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده
به تابوط ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است



سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سر ها در گریبان ، دست ها پنهان
نفس ها ابر ، دلها خسته و غمگین 
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبارآلود مهر و ماه

زمستان است

نظرات 1 + ارسال نظر
افق 23 دی 1388 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.BoustaneMousighi.BlogSky.com

زندگی می گوید : اما باز باید زیست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد