دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.
موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.
مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.
و مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردمد"
سلام ....
ای کاش یاد بودم و همه عمر را در عبور می گذراندم ....
نیستی عزیزم ... [ناراحت]
الهی ...[گل]
سلام رضا جان
خوبی ؟
ببخشید حتما میام به دیدنت
مراقب خودت باش
زیبا بود
سلام مینا جون امید وارم حالت خوب باشه عشق های امروزی فقط ۲ ماه طول میکشه نه ۲۰ سال بعد از ۲ماه به جدایی میرسه این کارا شده افسانه
در ضمن مینا جون دیگه به وبلاگ ما سر نمی زنی نظر هم نمیدی یعنی اصلا سر نزدی منتظر زیاد منتظرم نزار
سلام
ببخشید
چشم حتما میام
ممنون از اینکه بهم سر زدی باز هم این ورا بیا ممنون خدا حافظ
سلام
حتما میام