واسه من گل نفرست دیگه دوست ندارم
نمی خوام گذشته ها رو باز به خاطر بیارم
میدونی میون ما هر چی بود گذشت ورفت
اون بهار اشنایی خیلی زود گذشت و رفت
دیگه از دوست دارم حرفی نزن
اخه عشقی نیست میون تو و من
منو تو بنده ی این ما و منیم
اما عشق یعنی با هم یکی شدن
از دلم میپرسم ایا تو رو میبینم دوباره
میپیچه صدات تو گوشم که با خنده میگی اره
خنده های تو فریب گریه های تو دروغ
تو چی بودی واسه من یه چراغ بی فروغ
دیگه از دوست دارم حرفی نزن
اخه عشقی نیست میون تو و من
منو تو بنده این ما و منیم
اما عشق یعنی با هم یکی شدن
با این اهنگ همه خاطره دارن یه عده خاطرات شیرین یه عده هم به یاد جدایی و تلخی ها میافتن
ولی واسه من تداعی روزهایی ار زندگیم هست کنار ادمی که میمردم براش ولی اون با این که عاشق بود .....
حالا باید خیلی راحت از کنار هم بگذریم مثل این که هیچ وقت همو نمیشناختیم اون هم به خاطر خود خواهیامون
بخاطر این که شاید گذشتن زندگی اون یکی رو بهتر کنه ....
بعضی وقتا خاطرات زنده میشن مثل صحنه نمایش....
ولی دیگه هیچی به حالت اولش بر نمی گرده
و ما دیگه اون ادمهای قبل نیستیم ..................
و باید فرامووش کنیم .....
رفتی و خاطره های تو
نشسته تو خیالم
بی تو من اسیر دست
ارزوهای محالم
یاد من نبودی اما
من به یاد تو شکستم
غیر تو که دوری از من
دل به هیچ کسی نبستم
همترانه یاد من باش
بی بهانه یاد من باش
وقت بیداری مهتاب
عاشقانه یاد من باش
اگه باشی با نگاهت
میشه از حادثه رد شد
میشه تو اتیش عشقت
گر گرفتنو بلد شد
اگه دوری اگه نیستی
نفس فریاد من باش
تا ابد تا ته دنیا
تا همیشه یاد من باش
حالا هر جا که هستی باورم کن
بدون با یاد تو تنها ترینم
هنوزم زیر رگبار ترانه کنار خاطرات تو میشینم
تو رفتی بی من اما من دوباره
دارم از تو برای تو میخونم
سکوت لحظه های تلخ و بشکن
نذار اینجا تک و تنها بمونم
بعضی وقتا اتفاقایی می افته که حتی فکرش رو هم نمیکنیم ولی سر نوشت ما رو رقم میزنن
وقتی چشمام از اشک خیس بود شب پیش و داشتم دلتنگی هامو واسه خدا می نوشتم یه جمله که نمیدونم چی شد که نوشتم اون رو من و به خودم اورد جمله ای که یه دوست مهربون داخل یه نامه بی نشون واسم نوشته بود و یه شعر قشنگ
برگرد به من مثل پرنده ای که درختشو پیدا کنه
و باز دیدم که تنها نیستم........
برایت می نویسم هر روز، هر ساعت ،هر دقیقه و هر ثانیه
به تک تک کلماتم عشق را کوک میزنم
با تمام بیت های عاشقانه ،عاشق می شوم
من برایت از غم دوری می نویسم
از غم بی تو بودن
برایت سال ها از غم جدایی ها نوشته ام
از انتظاری که نمی دانم کی و کجا پایان خواهد یافت
به احترام سرنوشت سکوت می کنم تا لحظه موعود
از برای تو من سکوت را قربانی می کنم
می نویسم اما نمی دانم نامه هایم را می خوانی یا نه؟
کبوتر عشق هر روز قاصد نامه های من است
نامه هایی بی جواب.
نامه هایی که نمی دانم حتی پاکتش باز می شود یا نه؟
شاید مهر سکوت زده ای بر لب به احترام سرنوشت
و برای پنهان کردن عشق، قلم شکسته ای
نمی دانم ، نمی دانم
اما من هر روز می نویسم و هر روز خواهم نوشت
هر ساعت،هر دقیقه و هر ثانیه
تا لحظه موعود
به امیدی می نویسم که دیر نرسم
سرنوشت !همه چیز در دست توست