اگه بی تو تنها گوشه ای نشستم
تویی تو وجودم بی تو با تو هستم
اگه سبز سبزم تو هجوم پاییز
ذره ذره من از تو شده لبریز
ای همیشه همدم واسه درد دلهام
عطر تو همیشه جاری تو نفسهام
ای که تار و پودم از یاد تو بی تاب
با منی ولی باز دوری مثل مهتاب
بی تو با تو بودن شده شب و روزم
بی تو اما یادت با منه هنوزم
تویی توی حرفام تویی تو نفسهام
ولی جای دستات خالیه تو دستام
من به شوق و یاد بارون
زنده ا م وپژمرده نمیشم
تشنه یه قطره اما
زرد و دل آزرده نمیشم
سخته وقتی تو غزلها از من و تو واژه ای نیست
سخته بی تو با تو بودن
سخته اما چارهای نیست
بی تو با تو بودن شده شب و روزم
بی تو اما یادت با منه هنوزم
تویی توی حرفام تویی تو نفسهام
ولی جای دستات خالیه تو دستام
خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند
یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو
خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم
خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی
...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه
خداحافظ .....!
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها
بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ
همین حالا
خداحافظ
اسمونی هم رفت............
مثل همه آدمهایی که میان به امید موندن.....
آسمونی هم رفت درست یه شب دلگیر.......
شبی که آسمون هم همدرد غصه های من بود. آرزو کرده بودم که بارون بیاد و این آرزو برای آسمونی براورده شد........
آسمونی هم رفت و نفهمید که میتوان دوست داشت ولی عاشق نبود
دوست اسمونی من رفتی ولی یادت باشه کسی که باورت داره همیشه یه قدم جلوتر از کسی هست که دوستت داره......
مراقب خودت باش
دل منم برات تنگ میشه
این ایام را دوره تنهایی خود میدانم . هر چقدر که دلت بخواهد تنها بوده ام. شاید به همین دلیل تعجب آور نباشد که این 53 ورق بازی بتدریج به 53 چهره خیالی تبدیل شدند.
اما این فقط بخشی از ماجرا بود............
در تقویمی که برای زندگیم درست کرده ام هم ورق ها نقش مهمی ایفا کردند.
تقویم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بله
سال از 52 هفته تشکیل میشود پس هر یک از ورق ها یک هفته را نمایندگی میکنند.
7 ضرب در 52 میشود 364 .
اما سال 365 روز دارد آن یک روزی که باقی میماند روز ژوکر است. این روز به هیچ ماه یا هفته ای تعلق ندارد. یک روز اضافی است.
روزی که در ان وقوع هر رویدادی ممکن است.
هر 4 سال یک بار دو روز ژوکر این طوری داریم.
خیلی جالبه .............. نه؟
این 52 هفته یا به گفته من ورق ها به 13 ماه هم تقسیم می شوند که هر یک 28 روز دارند و چون 13 ضرب در 28 هم 364 روزمی شود . ماه اول تک و ماه اخر شاه است.
این دوره با سال خشت اغاز میشود و با سال های خاج. دل و بالاخره پیک دنبال میشود. به این ترتیب همه ورق ها هفته و ماه خاص خود را دارند.
خشت ها بهار
خاج ها تابستان
دل ها پاییز
پیک ها زمستان اند
اولین هفته سال تک خشت است
تابستان با تک خاج شروع می شود
پاییز با تک دل
شروع زمستان تک پیک و اخرین هفته سال شاه پیک است
اکنون در کدام هفته هستیم؟
روز ژوکر با مهمانی بزرگی جشن گرفته خواهد شد و شروع یک سال جدید و یک دوره 4 ساله جدید برای 2 ژوکر و فاصله بین انها.
اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود.....................