-
نامه ای برای تو
8 شهریور 1389 09:24
ای که دور از تو چون ، مرغ پر شکسته ام بی تو در باغ غم ، منتظر نشسته ام می نویسم امشب از صفای دل نامه ای پر آرزو برای تو که به دیدنم بیا دور از این بهانه ها تو طنین شعر عاشقانه ای همچو روح شادی زمانه ای تو بیا که بشکفد به لبم ترانه ای ... چه شود گر بدهی جواب نامه ی مرا بنویسی دو سه جمله با کلام بی ریا که در آنجا ز خیال...
-
آدم ها
4 شهریور 1389 19:38
آدما کلا دو دسته ان ، یا زرنگن یا ساده ساده ها واسه زرنگا ، سوژه ی سوء استفاده یکی ساده اس مثل من ، همش فکر دیگرون یکی زرنگ مثل تو ، تو نخ کندن از این او اون ، تو نخ کندن از این و اون یه آسمون آبی ، سقف اتاق منه شبای من پر خورشید ، مثل روزام روشنه یه آسمون آبی ، سقف اتاق منه شبای من پر خورشید ، مثل روزام روشنه آی ساده...
-
شرط عشق
2 شهریور 1389 10:17
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور...
-
نامه ی عاشقانه ای از دکتر علی شریعتی ...
28 مرداد 1389 19:40
باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من...
-
دست تو
23 مرداد 1389 12:39
باز هم گرفتن دست های تو همون حس خوب قدیم توی این لحظه هاست که دلم میخواد چشمهام رو ببندم و فقط صدای تو آرامش بخش لحظه های ما باشه سکوت کنم و فقط تو حرف بزنی حتی اگه از دوست داشتن نگی حتی اگه بگی من دیونه هستم یا این که اخم کنی و بگی اگه گریه کنی دیگه نمیام ببینمت
-
زیباترینهای زندگی من
18 مرداد 1389 09:50
زیباترین نگاه٬ نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود... زیباترین سخنی که شنیدم٬ سکوت دوست داشتنی تو بود... زیباترین احساساتم٬ گفتن دوست داشتن تو بود... زیباترین انتظار زندگیم٬ حسرت دیدار تو بود... زیباترین لحظه زندگیم٬ لحظه با تو بودن بود... زیباترین هدیه عمرم٬ محبت تو بود... زیباترین تنهاییم٬ گریه برای تو بود... زیباترین...
-
عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش»
18 مرداد 1389 09:48
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم می گیری به همان زل زدن از فاصله دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو به...
-
....
18 مرداد 1389 09:47
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم، اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم... کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود... کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند... کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم... کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود... کاش قلبها در چهره بود... اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد... و...
-
حقیقت داره دلتنگی
10 مرداد 1389 10:54
دلیل اینکه آرومم ، امید لمس دست هاته همین لبخند پنهانی ، کنار لحن گیراته دلیل اینکه تنهایی ، همین دست های تنهامه همین دنیای تاریکم ، همین تردید چشمامه . . . تو در گیری ، نمی دونی ، چه رویایی به من دادی اگه فکر می کنی سردم ، برو رد شو ، تو آزادی (تو آزادی) . . . . . نه اینکه سرد و مغرورم ، نه اینکه دور از احساسم بذار...
-
هوای تو
9 مرداد 1389 11:45
از کجا باید شروع کرد کرد قصه ی عشقو دوباره با زمین خیلی غریبم با هوای تو صمیمی دیده بودمت هزار بار تو یه رویای قدیمی به نگاه چشم گریون یه فرشته رو زمینی چشامو به روت می بندم تا که اشکامو نبینی با تو فریاد یه عمر و و و میکشم تا اوج باور دلای آبی همیشه میمونن بی یار و یاور از کجا باید شروع کرد قصه ی عشقو دوباره تا همه...
-
فتح باغ
7 مرداد 1389 19:13
آن کلاغی که پرید از فراز سرما و فرو رفت در اندیشه آشفته ابری ولگرد و صدایش همچون نیزه کوتاهی پهنای افق را پیمود خبر ما را با خود خواهد برد به شهر همه می دانند همه می دانند که من و تو از آن روزنه سرد عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخه بازیگر دور از دست سیب را چیدیم همه می ترسند همه می ترسند اما من و تو به چراغ و آب و آینه...
-
[ بدون عنوان ]
3 مرداد 1389 11:02
این همه از عشق گفتیم و شنیدیم ولی باز هم معنای واقعی اون رو درک نکردیم دیگه شنیدن جمله هایی مثل دوستت دارم من عاشق تو هستم واست میمیرم و ............. بی مفهوم شده و فقط میشه لبخند زد و هیچ حرفی در پاسخ به اونها نداشت چرا نمیشه باور کرد که این جمله ها حقیقی هستن و واسه فریب دادن نیست چرا دنیامون به جای رنگی بودن...
-
بی تو ...
26 تیر 1389 09:40
من که همیشه عاشق اهنگ ها و القای احساس توی اهنگ های قمیشی بودم این اهنگ بهترین لحظه ها رو برام ساخت با اولین بار شنیدن باز هم همون احساس که اهنگ همترانه به من داد ولی هزازان بار قویتر باورم نمیشه که بازم دارم گریه میکنم » ترانه : بی تو » خواننده : سیاوش قمیشی » ترانه سرا : شایان جعفر نژاد » آهنگساز : سیاوش قمیشی »...
-
ادمهای....
19 تیر 1389 10:26
چقدر حقیرند مردمانی که نه جرأت دوست داشتن دارند ، نه ارادهی دوست نداشتن ، نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با این حال مدام شعر عاشقانه میخوانند
-
چه میشد
7 تیر 1389 20:31
تو دریایی و من ماهی تنها چه دور دور این ساحل ز دریا دلم دریایی از شوق رسیدن شنا در آسمان – آبی پریدن کجای جنگل از بوی تو خالیست همان جا بوی گل های خیالیست در آن شبها که می روید گل نور که می آید نوای بلبل دور زن چوپانی ام سر در گریبان که می خوانم ز اشکم قصه ی شور دلم ابر غم و یاد تو باران بتاب ای مه به ساق سبزه زاران...
-
...
5 تیر 1389 21:03
ناتانائیل: ای کاش اهمیت در نگاه تو باشد نه در آن چیزی که به ان می نگری. (کتاب مائده های زمینی اثر آندره ژید)
-
لحظه دیدار
3 تیر 1389 10:55
یه ترانه بوی دریا یه ستاره بوی بارون یه نفس هوای خونه یه اذان ته خیابون من تمام خاطراتم کنج یه کاسه آبه زنده میشه باز دوباره مثل شیرینی خوابه وقتی که دلم میگیره از تو پنجره نگام کن با نگاه پشت شیشه از ته دلت دعام کن دستتو بذار رو قلبم بذار قلبم جون بگیره یه نفس بده به ابرا که شاید بارون بگیره مثل شیرینی خوابه مثل گل...
-
(.......)
24 خرداد 1389 11:05
من اینجا ایستاده ام تنها ولی با یک تکیه گاه محکم تر از کوه هایی که اطراف شهرم را گرفته اند من اینجا هستم با صدایی که سالهاست درون من خفته و به یکباره بیدار شد وقتی حقیقت درونم جلوه گر شد شکستم .... ولی صدای تو صدای نفسهای تو که لحظه لحظه کنارم بودی و من غافل از حضورت . یاریگرم شد و من دوباره همان مینایی هستم که باید...
-
دفتر هشتم
14 خرداد 1389 10:54
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم... با مداد رنگی روز آمدنت را نقاشی میکنم و جاده های رفتنت را خط خطی! کسی برای من نیست. بیا غلط های زندگیم را به من...
-
گل من
6 خرداد 1389 10:46
داشتیم با هم حرف میزدیم نمیدونم یادت میاد یا نه ولی من هیچ وقت یادم نمیره جمله های اون روز رو گفتی زندگی چیدن سیبی ست باید چید و رفت زندگی تکرار پاییز است باید دیدو رفت من گفتم زندگی شاخه گلی است باید از هر باغ یک گل چید و رفت؟ جوابمو این جوری دادی به شرطی که دسته گلت رو دور نندازی گفتم میشه یه گل توی یه گلدون داشت...
-
....
27 اردیبهشت 1389 20:03
شاید تا امروز این تصور رو داشتم که یه همچین روزی خیلی راحت تصمیم میگریم و حرف دلم رو قبول میکنم ولی حالا که شوخی شوخی جدی شده از این که بخوام وارد یه زندگی دونفره بشم میترسم نمیدونم شاید به خاطر ترس از ناشناخته ها باشه نمیدونم باید چقدر فکر کنم تا تصمیم بگیرم اصلا باید چه چیزایی رو ملاک انتخاب قرار بدم شما ها چی ؟ تا...
-
مرگ ماهی ها
17 اردیبهشت 1389 20:26
بال و پرهای شکسته جغد پیر و زشت و خسته گوید از طوفان رهایی نیست دلم بر مرگ ماهی ها می سوزد دلم از فکر دیوار بلند شب می گیرد دلم در این شب سنگین هوای تازه میخواهد هوای تازه ی دریا طلوع تازه ی خورشید صدای گرم یک باران گیاهی سبز در گلدان دلم فریاد می خواهد رهایی , زندگی , پرواز می خواهد دلم در سینه می میرد دلم در سینه می...
-
آخرین سنگر
17 اردیبهشت 1389 20:25
اینجا تنها جایی هست که حرفامو واسه تو مینویسم ... واسه تویی که همیشه هستی و نمیدونم چرا خیلی وقتا به حرفام گوش نمیدی و یا این که میشنوی و نمیخوای بفهمم که همه حرفامو میدونی.... تویی که این دل کوچولو رو به من دادی تا طاقت غمهای دیگران رو نداشته باشم و بشم سنگ صبور همه و خودم یه شنونده نداشته باشم .... کسی باشم که همه...
-
:-(
16 اردیبهشت 1389 10:30
-
دوستی از جنس باران ....
10 اردیبهشت 1389 20:20
همه چیز با باران بهاری زیبایی اغاز شد. شکوفه ها ی رقصان بستر زمین را نقش باران میکردند. زندگی سرشار از سبزی و خنکای نسیم و شبنم بود.... گل های بنفشه زیبایی خود را تقدیم چشمان دوست ابریشمی میکردند... چه مخمور و دلبرانه نسیم گلبرگ ها را می رقصاند و دل مهربان ابریشمی را به سوی خدا دعوت میکرد ... سوز دلش را قطره اشکی که...
-
دل شکست
10 اردیبهشت 1389 20:16
دل شکست دال ....لام...... زندگی باغی است......که با عشق باقی است. عشق .....دلایل دل را میفهمد. مشغول دل باش .......نه دل مشغول چه باشکوه است جاری شدن.... ابی اسمان و سبز شدن ...زمین اگر فرهاد باشی......همه چیز شیرین است. عکسم... بر عکس خودم.....همیشه لبخند میزند و هیچ گاه پیر نشد دل نشکن وجود ندارد.......دلی نشکن ابر...
-
هرگز
30 فروردین 1389 18:47
هرگز یه قطره دریا نمیشه .......... درست مثل من که هر چی سعی می کنم دریا رو در اغوش بکشم ولی ...
-
[ بدون عنوان ]
27 فروردین 1389 18:06
کاش دل ها آنقدر خالص بودند که دعاها قبل از پایین آمدن دست ها مستجابت می شد . . . کاش فریاد آنقدر بی صدا بود که حرمت سکوت را نمی شکست این جمله ها رو توی بلاگی خوندم که روزگاری سعی میکردم همراه با گذشته این بلاگ رو هم فراموش کنم ولی.......
-
[ بدون عنوان ]
27 فروردین 1389 18:04
افریننده ممکن از نهایت محالی ای کاش.........
-
روزشمار
23 فروردین 1389 13:14
روزشماری به پایان یک فصل دیگر از زندگی من همراه با شادی بی انتهای من و شروع یه استراحت هر چند کوتاه 6 روز به انتها