-
به یاد احمد رضا
21 مرداد 1388 10:49
وقتی برای اولین بار خونه شهرزاد دیدمش به نظرم خیلی مهربون و خجالتی بود. چند باری که دسته جمعی بیرون رفتیم خیلی سر به سرم گذاشت . این اواخر طوری صمیمی شده بودیم که محال بود حال هم رو از شهرزاد نپرسیم جمعه 2 مرداد که با شهرزاد رفتیم بیرون مثل همیشه حالش رو پرسیدم شرر هم گفت خوبه و خونه خوابیده. ساعت 10 شب همون روز شرر...
-
خواستگاری۲
20 مرداد 1388 18:58
با کلی خواهش یکی از دوستان بابا قرار شد که 5شنبه یه مهمونی ساده باشه واسه اشنایی خانواده ما با این فامیل دوست بابا. من هم چون میدونستم یه مهمونی ساده هست زیاد در گیرش نشدم 5 شنبه ها بعد از ظهر کلاس نقاشی دارم با یکی از صمیمی ترین دوستام یعنی مریم میریم کلاس معمولا هم مریم اون شب رو پیش من میمونه . ما هم مثل همیشه...
-
خواستگاری
17 مرداد 1388 17:16
از بچگی این مراسم برام یه جورایی مسخره بود همیشه میگفتم یعنی چی 100 تا ادم قد و نیم قد میان یه دختر بدبخت رو از سر تا پا بر انداز میکنن بعدا" تازه در مورد خوب بودن یا نبودن اون دختر می خوان تصمیم بگیرن که این اقا پسرشون که معلوم نیست از کجای اسمون پاشون رو گذاشتن روی زمین یه وقت حرفی از برگ گل نازکتر نشنون از...
-
[ بدون عنوان ]
17 مرداد 1388 17:11
سلام تصمیم گرفتم یه خورده از خاطراتم رو از این به بعد بنویسم شاید یه زنگ تفریحی باشه
-
اغاز دوباره
15 مرداد 1388 19:23
فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست تا تلخی نباشد شیرینی نیست و گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید ، آ ری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند
-
شرط خوشبختی
6 مرداد 1388 09:46
برای خوشبخت زیستن شرایط مهمی لازم نیست ،بلکه این قدرت روحی ماست که سبب خوشبختی ما می شود (بالزاک)
-
یک حرف ماندگار
20 تیر 1388 18:46
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم
-
رمان
14 تیر 1388 13:02
تو کتاب قصه ی ما . این رمان عاشقانه سهم تو تمام من بود . سهم من اوج ترانه آخرین فصل کتابو کسی باورش نمی شه خودتم فکر نمی کردی که بری واسه همیشه آخر قصه چه بد بود . یه سفر به خیر ساده من و انتظار ممتد . تو و بی مرزی جاده وقت معراج ترانه . تو واسم قوت بالی حالا تو هق هق گریه م جای شونه ی تو خالی خاطره هاتو نگه دار ! ای...
-
Interview with god
6 تیر 1388 10:41
Interview with god گفتگو با خدا I dreamed I had an interview with god خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم So you would like to interview me? (God asks) حدا گفت:پس می خواهی با من گفتگو کنی؟ If you have the time (I said): گفتم: اگر وقت داشته باشید God smiled خدا لبخند زد My time is eternity وقت من ابدی است What...
-
دوست خوب ماهی خانوم
30 خرداد 1388 12:28
حدود یک سال و چند ماه هست که میشناسمش با این که تا حالا ندیدمش و حدود 1000 کیلومتر با هم فاصله داریم شده یکی از بهترین دوستام نه بهتره بگم شده بهترین دوستم از بین دوستایی که دارم اوایل فکر نمیکردم این قدر مهربون باشه اخه همیشه حال همو میگرفتیم ولی حالا گاهی دلم براش تنگ میشه بخصوص واسه خنده هاش با این که توی یه دنیای...
-
امد بهاران
30 اسفند 1387 11:47
توبه ها را بشکنید میخانه ها را وا کنید ای باده خواران پیمانه ها احیا کنید ای می گساران باده در ساغر کنید توبه ای دیگر گنید خرقه از تن بر کنید توبه ها را بشکنید آمد بهاران یادی از آیین مستانی کنید تا سحر پیمانه گردانی کنید روز و شب معشوقه بازی های عرفانی کنید مست پنهانی کنید همچون خماران توبه ها را بشکنید آمد بهاران...
-
[ بدون عنوان ]
28 اسفند 1387 09:25
یک نفر هست که از پنجرهها نرم و آهسته مرا میخواند گرمی لهجه بارانی او تا ابد توی دلم میماند یک نفر هست که در پرده شب طرح لبخند سپیدش پیداست مثل لحظات خوش کودکیام پر ز عطر نفس شببوهاست یک نفر هست که چون چلچلهها روز و شب شیفته پرواز است توی چشمش چمنی از احساس توی دستش سبد آواز است یک نفر هست که یادش هر روز چون...
-
تولدی غیر منتظره....
24 اسفند 1387 10:05
یه ۲۲ اسفند دیگه گذشت ولی کاملآ متفاوت با سالهای پیش اصلا فکر نمیکردم کسی یادش باشه به جز دوستای صمیمی ولی تمام دوستای دوران دبیرستان و لیسانس و فوق به دیدنم اومدن انگار تولد من روز میثاق بود واسه تمام کسایی که چند سال از هم بی خبر بودن به هر حال شد زیباترین تولد دنیا همراه با اشک لبخند و آغوش باز برای هم کاش از این...
-
....
20 اسفند 1387 18:13
دو روز بیشتر نمونده... به یه شروع جدید.... به کنار گذاشتن یه سری از اخلاق های بدم... به تلاش برای بهتر شدن.... به مرور زندگی یک سال گذشته.... به اشتباهاتم.... به کارای خوبی که انجام دادم.... به دوستای جدیدم .... به دوستای قدیمی .... به خانواده..... و بیشتر از همه باید به خودم فکر کنم.... به این که امسال می خوام چه...
-
آدمک
12 اسفند 1387 19:37
آدمک زندگی سرده مگه نه؟ دل عاشق پر درده مگه نه؟ آدمک دلها محبت ندارن آدما پا رو محبت میذارن آدمک دریای درده دل من گل پژمرده و زرده دل من آدمک دنیا چه تنگه مگه نیست؟ جای دل،تو سینه سنگه مگه نیست؟ آدمک خنده ها مردن رو لبا آدمک اشکی ندارن آدما آدمک به من بگو خدا کجاس منو آروم بکنه اگه خداس آدمک جز تو برم به کی بگم درده...
-
۰۰۰۰
9 اسفند 1387 18:29
می رفتیم ، و درختان چه بلند،و تماشا چه سیاه! راهی بود از ما تا گل هیچ. مرگی در دامنه ها، ابری سر کوه ، مرغان لب زیست. می خواندیم : بی تو دری بودم به برون،و نگاهی به کران و صدایی به کویر می رفتیم ، خاک از ما می ترسید،و زمان بر سر ما می بارید. خندیدیم : ورطه پرید از خواب ، و نهان ها اوایی افشاندند. ما خاموش و بیابان...
-
حرزیمانی
7 اسفند 1387 20:08
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت گوئی از صحبت ما نیک بتنگ امده بود بار بر بست و بگردش نرسیدیم و برفت بس که ما فاتحه و حرزیمانی خواندیم وز پیش سوره اخلاص دمیدیم و برفت عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن در گلستان وصالش...
-
سپندارمزگان
25 بهمن 1387 19:35
سپندارمزگان جشن زمین وگرامیداشت عشق در ایران باستان است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردن.در این روز زنان با محبت به شوهران خود هدیه می دادن،مردان هم زنان و دخترانشون رو بر تخت شاهی می نشوندن به اونها هدیه داده و ازشون اطاعت می کردن. ملت ایران از جمله ملتهایی ست که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته، به...
-
[ بدون عنوان ]
25 بهمن 1387 19:25
-
haappy valentine
25 بهمن 1387 19:19
Love can sometimes be fresh. Love can sometimes be new. Love can sometimes make you happy. And sometimes make you blue. Love is the light that radiates from the eyes. Love is the image floating in the skies. Love is true
-
....
22 بهمن 1387 09:38
نگوییم ای کاش زندگی بهتر از این بود بخواهیم که خودمان بهتر از این باشیم
-
....زیر چتر باران.....
17 بهمن 1387 09:54
مث شب در بارون مث بارون در شب تو پر از زمزمه ی یاس سفیدی در باد . تو مث خاک نجیب وطنی تو مث خواب ظریف یه پرنده پر لالایی شعر سفری مث ماهی در آب تو سکوت غزل تقدیری مث شب تنهایی مث من بی تابی پر موجی ، پر عشق عشق سرخورده به یک صخره ی سرد. تو مث یک غزل ناخونده پشت دیوار خودت زندانی تو همون پنجره تنهایی که تو رو،با نفس یک...
-
انتخاب طبیعی..
10 بهمن 1387 12:49
وقتی زندگی حیوانات رو نگاه می کنی به قانون بقای اصلح داروین یا همون انتخاب طبیعی می رسی ولی ایا ما حیوان هستیم که این قانون شده یکی از اصلی ترین قوانین زندگیمون ؟ یکی رو از بین ببریم تا خودمون به اوج برسیم ؟ مگه بودن یا نبودن اون فرد فرقی داره؟ با بودن این ادم ها بازم می تونیم به خواسته هامون برسیم نمی...
-
یکی از شعرهای اخوان ثالث
8 بهمن 1387 19:40
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت سر ها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دیده نتواند که ره تاریک و لغزان است و گر دست محبت سوی کس یاری به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کین است پس...
-
بی گفت و گو....
7 بهمن 1387 10:40
زره گسسته، ز اسب اوفتاده و ، خسته، سپر به خاک نشسته شکسته شمشیرم. هنوز اگر چه ز خورشید هنوز اگر چه ز برگ درین غروب خزان،چشم بر نمی گیرم بگو در آید مرگ! صدای قهقهه ای گنگ،میرسد از دور: ...ـ(کجا شنیدی کز روبه رو در آید مرگ؟ همیشه وقتی خنجر ز پشت سر ، ناگاه! میان کتف تو بنشست و ، راه آه تو بست نشانه ای ست که ، بی گفت و...
-
نمی خواهم !!!!!...........
2 بهمن 1387 10:49
این روزها دلم مثل زمستون یخ زده نمی دونم چرا اونایی که خیلی بهشون احترام میذاری فکر می کنن این حق رو دارن که دیگران رو تحقیر کنن چقدر کودکانه فکر می کنیم من نمی خوام جزء این آدما باشم حتی اگه یه روز باقی مونده باشه از این عمر دوست ندارم دلی رو بشکنم با این که تیکه های دل خودم دیگه قابل چسبوندن نیست خدایا به من این...
-
ای دل
2 بهمن 1387 09:00
ای دل.به کمال عشق آراستمت. وز هر چه به غیر عشق پیراستمت. یک عمر اگر سوختم و کاستمت : امروز چنان شدی که می خواستمت!
-
آزادگی
1 بهمن 1387 11:13
پشه ای در استکان آمد فرود تا بنوشد آنچه واپس مانده بود کودکی- از شیطنت – بازی کنان بست با دستش دهان استکان ! پشه دیگر طعمه اش را لب نزد جست تا از دام کودک وارهد. خشک لب. می گشت. حیران .راه جو زیر و بالا . بسته هر سو .راه او روزنی می جست در دیوار و در تا به آزادی رسد بار دگر. هر چه بر جهد وتکاپو می فزود راه بیرون رفتن...
-
هنر نقاشی
29 دی 1387 10:00
منتظر نظرات شما در مورد این نقاشی های هنر مندانه هستم
-
هنر انسان !!!!!!!!!!!!
29 دی 1387 09:50