سهم تو ، سهم من
سهم تو
شوق دلم
مستی من
از نفس باور عشق
در نوازشگری خاطره ات
سهم من
آمدن حس نیاز
این اسارتگر بستان وجود
در پی جستن تصویر نهان
از گهر هم نفسی
سهم تو
حس تلاطم
غزل موج غرور
سفر ابر ملالت زده
در زمزمه بارش چشم
سهم من
رخوت هم فاز شدن
با تپش آینه ات
شعله لحظه دلباختنت
از نگه قاتل من
سهم تو
بو سه بر این
مخمل گیسوی بلند
رخ ز مستی زده
تا پیچ و گذار کمرم
سهم من
لمس نگاهت
گذر پیچک عشق
دور این قامت من
در پی تسخیر دلم
سهم تو
شعر تب غرق شدن
آمدن فصل نیاز
مردن از سوختن و
زنده شدن در شب راز
سلام...
چه شعر قشنگی ..من شعر رو خیلی دوست دارم....
هم نو هم کلاسیک ..اما نو بیشتر...(اینم خیلی قشنگ بود)
بازم بیا پیشم..خوشحالم می کنی...
سلام
مرسی از حضورت
من هم شعر رو خیلی دوست دارم
حتما میام به دیدنت
و منتظر حضور دوباره تو در کنارم
راستش از رنگ سیاه خوشم نمیاد ، تو هم که سر تا پای قلبت سیاه پوشه ، اما در مورد نوشته هات باید بگم : شیرازیها هنوز هم خوب شعر می نویسند ...
سلام
نمی دونم شاید تاریکی این قالب نشونی از دلتنگیهای من باشه
ولی قلبم سیاه نیست
مرسی
مرسی از این که یه دنیا شادی به من هدیه دادی با اومدنت
salam
fazaye blogeto avaz kardi
khili tarik nist????
arezooyam hame sar sabziye tost
سلام
نمی دونم شاید تاریکی این قالب نشونی از دلتنگیهای من باشه
اروزی منم برای تو شادی همیشگیست
آسمونی بمون
اسمون بهترینه
واقعا شعر زیبایی بود... اثر خودتونه؟!
احسنت را در زبان ها جاری کرد...
این شعر اثر من نیست
یکی از شعر هایی هست که من خیلی دوسش دارم
دنیایی از شادی با حضورت به من دادی
مرسی دوست من