به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

دلتنگ تر از همیشه

شاید یه روزی این شعر رو که امشب نوشتم توی دفتر اشعارم کامل کنم ولی حالا اول راه ایستادم

کوله بارم تهی از نور 
تهی از عشق 
من همه مست خیالم با تو 
مست از تاریکی 
مست از عشق نهانی 
که به دارم اویخت 
و دوباره تنها 
باز هم اول راه 
....

سخت ترین دیدار....

 دیدار اونی که به جای همه عشقی که بهش دادی یه قلب زخمی برات یادگار بذاره و تو نگاهش کنی و باز مثل روزه اول دلت بلرزه و حس کنی هنوزم دوستش داری ... 

گذشت زمان...



گذشت زمان برای آنان که در انتظارند بسیار کند 

برای آنان که می هراسند بسیار تند 

برای کسانی که زانوی غم به بغل می گیرند بسیار طولانی 

و برای کسانی که سرخوشندبسیار کوتاه است 

اما برای کسانی که عشق می ورزند 

آغاز و پایانی نیست و زمان تا ابدیت ادامه دارد . 

( ویلیام شکسپیر)

به یاد کسی که روزی همنفسم شد

هر کسی هم نفسم شد

دست آخر قفسم شد.

من ساده به خیالم

که همه کار و کسم شد.

اون که عاشقانه خندید

خنده های منو دزدید

زیر چشم مهربونی

خواب یک توطئه میدید

س.گ.ل.ل

خوشبخت کسانی که عقلشان پاره سنگ میبرد. چون ملکوت آسمان مال انهاست

انجیل ماتئوس5_3

آسمان که معلوم نیست ، ولی روی زمینش حتما مال آنهاست 

دو هزار سال بعد اخلاق ، عادات ، احساسات و همة وضع زندگی بشر به کلی تغییر کرده بود . آنچه را عقاید و
مذاهب مختلف در دو هزار سال پیش به مردم وعده می داد ، علوم به صورت عملی در آورده بود . احتیاج
تشنگی، گرسنگی ، عشق ورزی و احتیاجات دیگر زندگی برطرف شده بود ، پیری ، ناخوشی و زشتی محکوم
انسان شده بود . زندگی خانوادگی متروک و همة مردم در ساختمانهای بزرگ چندین مرتبه مثل کندوی زنبور
عسل زندگی می کردند . ولی تنها یک درد مانده بود، یک درد بی دوا و آن خستگی و زدگی از زندگی بی مقصد و
بی معنی بود .

اغاز کتاب س. گ. ل . ل اثری بسیار زیبا از صادق هدایت 

من همیشه نوشته های این نویسنده رو دوست داشتم و دارم 

........

صدای خش خش برگای خزونی توی گوشم ناله می کرد

آسمون بغضشو توی پرده ابرای سیاهش پاره می کرد

رعد و برق نگاه شهر و با صداش خوابزده میکرد

زمین از این همه سنگینی بار بر روی شونه ش گله می کرد

همچنان پای پیاده فارغ از صدای خشم آسمونی

بی خیال از ناله ها و گله های برگای زرد خزونی

جاده های بی کسی رو گم می کردم آروم آروم

تن غربت رو میشستم زیر قطره های بارون ...