به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به یاد احمد رضا

وقتی برای اولین بار خونه شهرزاد دیدمش به نظرم خیلی مهربون و خجالتی بود. چند باری که دسته جمعی بیرون رفتیم خیلی سر به سرم گذاشت . این اواخر طوری صمیمی شده بودیم  که  محال بود حال هم رو از شهرزاد نپرسیم

جمعه  2 مرداد که با شهرزاد رفتیم بیرون مثل همیشه حالش رو پرسیدم  شرر هم گفت خوبه و خونه خوابیده.

ساعت 10 شب همون روز شرر با من تماس گرفت و گفت که مینا (احمد رضا)  داییم خودشو کشت.

نمیدونستم چی بگم لال شدم.

از بهرام برادر شرر پرسیدم که چطوری؟

گفت با یه تفنگ شکاری ساچمه سوزنی  گذاشته زیر فک پایین و تمام.

وقتی دیروز اتاقش رو دیدم باورم نمیشد که احمد رضا دیگه بین ما نیست

اون پسر مهربون که همه ما یه جورایی قدر حضورش رو ندونستیم و بدی کردیم در حقش

حالا همه خانواده  حسرت دیدن خنده هاش و محبت هاش رو دارن و عذاب وجدان ارومشون نمیذاره

احمد رضا هر جا که هستی  بدون که همه ما دلمون تنگ شده برات

تا همیشه آروم بخواب

نظرات 1 + ارسال نظر
خانمی 21 مرداد 1388 ساعت 06:33 ب.ظ http://sshh.blogsky.com

سلااااااااااااااام ..خوبی؟

دیر اومدم یکم!(؟)

اول از همه واقعا برای دوستت متاسفم!!راستش رو بخوای خیلی برام عجیب بود!:(

درباره داستان ادامه ی خاستگاریت باید بگم واقعا تصمیم درستی گرفتی:) چون نه تنها شیراز کوچیکه بلکه دنیا هم کوچیکه

موفق باشی....بازم پیشم بیا

سلام گلی
واسه اومدنت هیچ وقت دیر نیست
چون من رو شاد میکنی
چی باعث شد تعجب کنی؟
اره دنیا خیلی کوچیکه حق با تو هست
مرسی که همیشه کنارمی
حتما میام گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد