به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

به آسمان بگو...

گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

خزون (پاییز)

تو مثل خورشید قشنگی
من برگ زردی نیمه جونم
بی تو دیگه تمومه کارم
بی تو نمی تونم بمونم
یه روز میای که خیلی دیره
شیشه ی عمرمن شکسته
می گی دیگه شدم پشیمون
اشکی رو گونه هات نشسته

من یه برگم برگه زردی پر ز درد
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد 
سهم من تو بازیه عشقت چی بود
اون که از تو دل ربود بگو کی بود
یه روزی میای که خیلی دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

یه روزی میای که خیلی دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

یه روز میای که خیلی دیره
شیشه ی عمرمن شکسته
می گی دیگه شدم پشیمون
اشکی رو گونه هات نشسته
من یه برگم برگه زردی پر ز درد
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد 
سهم من تو بازیه عشقت چی بود
اون که از تو دل ربود بگو کی بود

عاقبت یه روز میای که دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

عاقبت یه روز میای که دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

نظرات 13 + ارسال نظر
مهرداد 6 بهمن 1388 ساعت 10:59 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام.
خیلی خیلی خیلی ممنون که به فکر من بودی، واقعاً ازت ممنونم. ولی بخدا اگه میدونستم ناراحت میشیُ او نظرو نمیدادم.
یه مشکلی بود که داره رفع میشه، همین...

بازم ازت ممنونم که به فکر من بودی، نمیدونم چطور ازت باید تشکر کنم.

ایشاا... همیشه شاد و موفق باشی تو تک تک مراحل زندگیت

عزززززززززززززززززززززیزم
مرسی
خوشحالم که داره حل میشه
اگه کمکی از دستم بر بیاد حتما انجام میدم برات

مهرداد 6 بهمن 1388 ساعت 11:16 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

دوباره سلام
یادم رفت دفعه ژیش بگم ولی تو همینجوری هم دوست من هستی، نیازی به حرف زدن نیست تا بگی دوستمی که!!
من همه ی شماها رو دوستای خیلی گل خودم میدونم و بخاظر همینه که فعلاً تو اون وبلاگ مینویسم وگرنه پرونده اون وبلاگ خیلی وقت پیش، پیش من بسته شده بود...

ازت واقعاً ممنونم، باور کن نمیدونم چطوری باید ازت تشکر کنم...

راستی من اونقدر خجالتی هستم که نگو و نپرس... تو حرف زدن بیشتر شبیه یه فرد لال میمونم...

بازم ازت ممنونم

الهییییییییییییییی
ایرادی نداره
یه روزی پیش میاد که ما بهت میگیم مهرداد خیلی خوب حرف میزنی فقط کمی صبر کن اون وقت میفهمی که خجالت رو کنار گذاشتی و یه هم صحبت محشری واسه همه ما

دارا 6 بهمن 1388 ساعت 02:10 ب.ظ http://happyguy.blogfa.com

سلام چطوری؟
چرا فراموش کرده باشم
اصلا میدونی این قلب من با اینترنت کار میکنه
همیشه همیشه آنلاین هست
راستی شعر ها قیلی خشنگه
شاعر خانوم
موفق باشی
بای

سلام
مرسی

محمد 6 بهمن 1388 ساعت 02:55 ب.ظ http://kumail.blogsky.com

سلام
مثل همیشه جالب و زیبا بود
موفق باشی

نقاب 7 بهمن 1388 ساعت 07:20 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام مینا جان... خسته نباشید؟

من یه برگم برگه زردی پر ز درد

ولی کاش شاعر و خواننده در ابتدا برگ رو سبز نشون می داد که بعدا زرد میشه نه؟؟

ولی کلا شعر خوبیست ولی قدری با عواطف انسان بازی می کند.. نوعی انسان را دو دل می کند..

اول های شعر انسان را به فراسوی حقیقت و زنده ماندن می برد ولی انتهای شعر انسان را خسته می کند از این همه اوج گرفتن و به یکباره زمین می زند.

نمی دونم شاید هم من اشتباه می کنم...

مینا جان نظر خودت چیه؟؟

تقریبا نظرم با شما یکی هست با این تفاوت که من میگم این شعر بیشتر بیان کننده بازگشت برای جبران هست ولی بازگشتی که برای فرد مقابل دیگه مفهومی نداره


یه روز میای که خیلی دیره....بیان بی تفاوتی


می گی دیگه شدم پشیمون.... بیان بازگشت برای جبران


سهم من تو بازیه عشقت چی بود؟.....وجود سئوالهای بی جواب



عاقبت عشقت ببین با من چه کرد .....باز هم بیان بی تفاوتی فرد


اره این شعر از اوج فرد رو یکباره زمین میزنه و فکر رو به این سمت میکشه که گاهی برای جبران اتفاقی که میشده پیش نیاد خیلی زود دیر میشه


نمیدونم تا چه اندازه با من موافقی؟


البته من به خوب شنیدن هم اعتقاد دارم واسه همین هم شعر رو گذاشتم و هم اهنگ اون رو

مهرداد 7 بهمن 1388 ساعت 10:20 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

این همه اومدم اینجا به این شعر توجه نکردم... الان اتفاقی یکی تو خط اولش رو خوندم دیدم باهاله... خداییش قشنگ بود. مرسی

خوشحالم که دوسش داشتی
مرسی دوست خوبم

نقاب 8 بهمن 1388 ساعت 01:18 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

بله استدلال خوبی ارائه دادید..... میشود بر رویش بحث کرد.


اما در مورد جبران نظرم با شما متفاوت هست...

دقت کنید به این شعر::

می گی دیگه شدم پشیمون...

عاقبت عشقت ببین با من چه کرد
...................

به نظرم در این جا شاعر حتی اجازه جبران رو به معشوق نمیده....و تنها داره از حالت گلایه و دلگیری خودش حرف میزنه..

حتی اگر معشوق برای جبران بیاد او قبولش نداره...

نظرت چیه مینا جان؟؟

منم که گفتم شاعر کاملا بی تفاوت شده نسبت به بازگشت معشوقش و فرقی نداره که اون فرد جبران کنه یا نه و حتی در کنارش باشه یا نه
وقتی فردی پشیمون برگرده فکر میکنید واسه چی برگشته؟
وقتی یه نفر عاقبت عشقش رو نشون میده یعنی این که دیگه اون رو نمیخواد و نمیخواد تکرار شه براش و بی تفاوت هست شاید به جای واژه بی تفاوت باید یه واژه دیگه گذاشت نظر شما چیه ؟



از این بحث با شما واقعا لذت میبرم


حالا شما بگین نظرتون رو؟؟

افق 8 بهمن 1388 ساعت 06:47 ب.ظ http://www.BoustaneMousighi.BlogSky.com

شاد باشید

مرسی افق جان
اون شعر منوچهر طاهر زاده رو من با یه متن دیگه شنیدم البته خیلی جدید تر از اهنگی هست که شما توی بلاگ گذاشتین
ولی خواننده اون هم اقای طاهر زاده هست با همین موزیک

دارا 8 بهمن 1388 ساعت 07:23 ب.ظ http://happyguy.blogfa.com

سلام
بیا که از بچه های کلاسمون نوشتم

سلام جووووووونم
الان میام

نقاب 9 بهمن 1388 ساعت 11:09 ق.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلامی دیگر... ممنون مینا جان از ابراز نظرت

تقریبا آری بازهم استدلال خوبی کردید اما بذار از زاویه ای دیگری به این موضوع نگاه کنیم.

به نظر من میشه یه جورایی دیگه هم برداشت کرد و اونم اینکه عاشق بدش نمیاد معشوقش یکبار دیگر برگرده .... اما داره پیش فرضیه سازی می کنه یعنی از قبل نفرت کاذب خودشو نشون میده اما این نفرت نه برای معشوق بلکه برای آرام کردن دل خودش است..

در واقع عاشق می کوشه با بی تفاوت نشون دادن خودش ... (همون بی تفاوت بهترین واژه می تونه باشه) از قبل خودشو برای پذیرش این حقیقت تلخ(جدایی) آماده کنه.

ولی یکباره با بازگشت دوباره معشوق همه چی بهم میخوره.... اما عاشق دیگه نمی تونه با معشوق رابطه دوباره برقرار کنه چون هم خسته شده و هم دیگه حاضر نیست غرور خودشو بشکنه..

این میشه که عاشق در یک حالت متعارض گیر میکنه.. نه راه پیش داره و نه راه پس.... بنابراین تنها کاری که می تونه بکنه اینه که هر چه بیشتر خودشو کوچیک تره بکنه و معشوق رو بالاتر ببره...

نمونه بارز این بالا بردن معشوق و پایین اوردن خود هم در اول شعر موجود است که می گوید::

من برگ زرد ... تو خورشید
.............................
مینا گرامی اما در مورد اینکه گفتید عنوان وبلاگم...... چیزی نفهمیدم میشه توضیح دهید؟

راستی با نظرم موافقید یا نه؟؟

من نمیدانم تو کجا میروی...
چه خواهی کرد...
عاشق چه کسی میشوی ...
اما برای ستایش کردنت اماده ایستاده ام.
تو عشق مرا به هر جایی که من هرگز نخواهم دید با خود ببر به دورانی که من هرگز نخواهم شناخت.

چون عشق جاودانه میماند.

از این زاویه کاملا با نظرتون موافقم


منظورم این جمله بود گاهی ابری بودن بهتر از پر ستاره بودن است

منتظر نظرتون هستم...

دارا 9 بهمن 1388 ساعت 11:31 ق.ظ http://happyguy.blogfa.com

سلام
من که زیاد شیطونی نمیکنم
فقط چد روز پیش به مدیر گفتم آقای مدیر :
انظباط هارو با دید باز بدید
هنوز حرفم تموم نشده بود که بهم گفت
آره دارا مطمئن باش اگر دیدمون باز نباشه انظباط تجدیدی
ولی 20 شدم
بای بای

کوچولوی شیطون
خیلی خوبه دارا
همیشه همین طوری شاد باش و از لحظه هات لذت ببر

نقاب 9 بهمن 1388 ساعت 07:35 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام...

جمله خوبیست برای سردر وبلاگ.....

شاید این گونه هم بتوان گفت::> به آسمان بگو................ ابرهایش ستاره ای بیش نیستند.!!!

البته جمله خودتان بسیار زیباست..

جمله من بیشتر حالت تناقضی داشت و قدری خشمگین بود..نه؟؟
جمله خود شما بسیار زیباست

سلام
مرسی
شاید
بستگی به این داره که اسمون رو چطوری ببینیم؟
پر ستاره یا ابری
من این روزها ابری میبینم اسمون رو
پیش از این
جمله دیگه ای بود برای معرفی بلاگ

به اسمان بگو با الماس چشمان تو مرا نیازی به ستارگان نیست
برای این که اسمون رو با دید دیگه ای میدیدم
جمله شما خشمگین نیست بیشتر حالت کنایه داره

این که ابرها هم میتونن مثل ستاره دوست داشتنی باشن هم یه حالتش میتونه باشه دقیقا نظر من چون ابر ها رو بیشتر دوست دارم

غمیار 19 بهمن 1388 ساعت 03:29 ب.ظ http://my-poems.blogsky.com

سلام.وبت قشنگه لینکیدم
خواستی باعنوان شادترین پسر دنیا بلینک

سلام
مرسی
لینک شدی با همین عنوان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد