داشتیم با هم حرف میزدیم نمیدونم یادت میاد یا نه
ولی من هیچ وقت یادم نمیره جمله های اون روز رو
گفتی زندگی چیدن سیبی ست باید چید و رفت
زندگی تکرار پاییز است باید دیدو رفت
من گفتم زندگی شاخه گلی است باید از هر باغ یک گل چید و رفت؟
جوابمو این جوری دادی
به شرطی که دسته گلت رو دور نندازی
گفتم میشه یه گل توی یه گلدون داشت
گفتی دلم میخواد گل باغ من باشی نه گل گلدونم
پرسیدم چرا نمیشه گل گلدونت باشم ؟
گفتی گل گلدون فقط مال خود ادمه
گل باغ میتونه مال خودم نباشه ولی دوستش داشته باشم
نمیخوام گلم رو دور بندازم
و با یه لبخند تموم شد این حرفامون
حالا میدونم که تو همون شاخه گلی بودی و هستی که هیچ وقت دورش نمیندازم
حتی اگه مال من نباشی
هنوز هم تنها کسی هستی که دلم رو بهش دادم و هیچ وقت پسش نمیگیرم
آیا میدانید زنانی که زینت خود را نشان میدهند و خودنمایی میکنند و بد حجاب هستند چه گناهی دارند.