سلام
حالتون چطوره؟
بعد از نمیدونم چند سال و چند روز سر زدم به این وبلاگ که یاد اور خاطرات خوب روزهای گذشته هست برام
و دوستانی که مدت زیادی از همه اونها بی خبرم
بیشتر ما عادت داریم به گذشته زندگیمون گهگاهی یه سرک بکشیم من که اینطوری هستم چون خیلی از مسائل زشت و زیبای زندگی رو پشت سرم جا میذارم و همیشه رو به جلو حرکت میکنم
اما یه وقتایی که دلتنگ میشم سر میزنم به کوله پشتی خاطرات قدیمم
مثل امروز
دوستای خوبی که اینجا با هم آشنا شدیم و همدرد بودیم و هم صحبت از همه شما ممنونم بخاطر همراهیتون
اما فکر کنم برای یه چیزی خیلی دلتنگم... برای نوشتن
نوشتن از چیزایی که قبلا نمی نوشتم و سعی میکردم شعر یا مصداقی براشون پیدا کنم و اینجا بنویسم
اما دوباره میخوام شروع کنم
یه شروع جدید
پس...
سلام
حالتون چطوره؟
پشت خط قرمز ترانه ها راوی یه شعر گم شده تو دود
راوی خاطره های زخمی ام پره نوستالژی روزای کبود
پر بغضم پر بهت و انتظار ، انتظاری عبث و پوچ و محال
انتظار با تو همسفر شدن دوباره میون جاده شمال
دلم پره بیا بازم با همدیگه بریم سفر
جای ما اونجا خالیه منو ببر منو ببر
یه عمر جاده شمال منتظر عبور ماست
نمیدونه یکی از اون دو تا قناری بی صداست
تگ دوم آهنگ جدید رضا یزدانی به نام نوستالژی
من پر از خواب های نیمه کاره ام
پره یاد روزای رفته به باد
چشامو و میبندم و وا میکنم
تا شاید عطرت به خاطرم بیاد
تا شاید دوباره همسفر بشیم
توی جاده ای به مقصد جهان
با همون پیکان قراضه که یه روز
یکی جاش گذاشت کنار اتوبان
یه پیکان قراضه است ولی توی رویاش
هنوزم جوونه خیالش میتونه بازم توی جاده یه کله برونه
خیالش هنوزم موتور مانده باقی تو صندوق سینه
یه پیکان قراضه کنار اتوبان داره خواب میبینه
از کنار کودکی هام میگذرم از رهاترین روزای زندگیم
کاش میشد یه لحظه تکرار بشه اون هوای سر به زیر سادگی
کاش میشد دوباره پا به پا بشیم کاش میشد حتی شد واسه یه بار
کودکانه ها دوباره گل کنن تو عبور خیابون لاله زار
لاله زار کاش میتونستیم همیشه بچه بمونیم
عمو زنجیر باف و بازم توی کوچه ات بخونیم
لیمونات شیشه دو هزار لواشک هر ریال شاهی
بابا نون نداد نوشتن توی دفترای کاهی
لاله زاری که هنوز تو کوچه هاش خاطره های ما پرسه میزنه
سر کوچ ملیش مردی که داره توی رویاهاش جون میکنه
سر کوچه ملی یه مرد یه مرد که سی سال پیش ساعتش یخ زده
نمیدونه دنیا چه رنگی شده نمیدونه کی رفته کی اومده
سر کوچه ملی یه مرد یه مرد توی پالتوی کهنه اهد بوق
داره عابرا رو نگاه میکنه که رد میشن از کوچه های شلوغ
حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه در به دری
کافه چی دکمه برگشت بزن به روزای خوب کافه نادری
چشمک ستاره ها رو میشمردیم یادته
واسه تنهایی شب غصه میخوردیم یادته
من مثل سایه تو تو واسه من مثل نفس
هر دو برای هم میمردیم یادت
خیلی از حرفها.......
خیلی از رفتارها ............
خیلی چیز ها رو میشه تغییر داد .........میشه درست کرد .
ولی وقتی قلب من رو میشکنی چطوری میخوای زخمی که زدی رو ترمیم کنی ....
چطوری میخوای غم سنگینی رو که به چشمام هدیه میدی پس بگیری .........
میخوای چی رو ثابت کنی ..........
من اینجام ببین اون چشمایی رو که یه روز برق شادی داشتن الان جز چشمه اشک چیزی ندارن.....
شاید راضی باشی و شاد از کاری که داری میکنی و به خیال خودت خیلی چیزا رو اصلاح میکنی
ولی پشت اون رو هم ببین ،ببین چی رو داری خراب میکنی .........
(این متن مخاطب خاصی نداره فقط سنگینی اتفاقات اطراف من هست وقتی جایی واسه حرف زدن ندارم مینویسم اینجا دلتنگیهام رو)
محکوم به عشقم گرفتار یار
مثل پرنده هوادار یار
مثل یه سایه به همراه یار
بود و نبودم به دلخواه یار
هرچی که یار گفت دلم گفت به چشم
از گل و خار گفت دلم گفت به چشم
هرجا که یار بود دلم گفت برو
با گل و خار بود دلم گفت برو
پر شد دل من به افسون یار
فکر دل من پریشون یار
گوشه چشمام فقط جای یار
کار دو چشمام تماشای یار
یار اگه جانانه خریدار شد
دل گل سرخ توی بازار شد
وای گل سرخ دل من خار شد
هرچی شد از دست همین یار شد
درگیر رویای توام، منو دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت، تو منو انتخاب کن
دلت از آرزوی من، انگار که بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من،چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم، تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت، تا احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی، انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری، اصرار من بی فایدست
هر کاری می کنه دلم، تا بغضمو پنهون کنه
کی میتونه فکر تو رو، از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بزار، یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه، به کم قانعم نکن