-
شونه های امنت رو با دنیا عوض نمیکنم
20 فروردین 1389 12:54
وقتی میخوام بگم ولی انگاری که لبهام به هم دوخته میشن اشکام خود به خود جاری میشن وجز شونه های امن تو جایی نیست که بتونم راحت گریه کنم دلم گرفته دوباره هوای تو رو داره چشمای خیسم واسه ی دیدنت بیقراره این راه دور هم خبر از دل من که نداره آروم ندارم یه نشونه میخوام واسه قلبم.....
-
امتحان عشق
14 فروردین 1389 12:15
در امتحان عشق من مانده ام ویک برگه سفید!! یک دنیا حرف ناگفتنی... ویک بغل تنهایی ودلتنگی... درددل من در این کاغذ کوچک جانمیشود! در این سکوت بغض آلود... قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند! وبرگه سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می کشد! عشق تو نوشتنی نیست... در برگه ام کنارآن قطره یک قلب کوچک می کشم! وقت تمام است . برگه ها...
-
سال نو
29 اسفند 1388 10:08
بر ما سالی گذشت بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی... امید که ان کهنه رفته باشد به نیکویی .... و این نو همی اید به شادی.... سال نو مبارک
-
سالی که گذشت
28 اسفند 1388 12:00
داره تموم میشه ولی سال خوبی بود خیلی خاطره های خوب داشتم با این که چند تا اتفاق خیلی بد هم افتاد ولی حالا میبینم که بزرگ شدم دیگه مثل قبل مشکلات کوچولو از پا در نمیاره منو یه شروع جدید یه سال جدید سالی که می تونه سرنوشت ساز باشه درست مثل این سال که تموم شد اگر بخوام یکی از بهترین روزهای امسال رو بگم میگم 6 ابان اخه هم...
-
جالب ترین اتفاق امروز
22 اسفند 1388 13:28
گاهی کسایی که انتظار نداریم بیش از اندازه شادمون میکنن و گاهی اونایی که واقعا منتظرشون هستیم نا امیدمون میکنن درست مثل امروز همه کسایی که انتظار نداشتم کنارم بودن و اونی که منتظرش بودم فراموش کرد ه که امروز چه روزی هست واسه همین تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت انتظار ی ازش نداشته باشم
-
روز تولد ماهی خانوم
22 اسفند 1388 10:50
اینم کیک تولد مینا امسال به خاطر حضور دایی جونم مهمونی تولدم چند روز قبل بود به هر حال تولدم مبارک مگه نه؟
-
فانوس
21 اسفند 1388 10:12
من سکوتم تو ترانه ، من یه فانوس تو زبانه . . . من یه زخمم تو یه مرحم ، من به ندرت تو دمادم . . . من یه عکس پر غبار ، از یه ترانه ساز لال . . . من و تو دو تا عروسک ، با چشای تیله ای من و تو زندونی ، خاطره های پیله ای . . . دوست خوبی گفت دل نبند و این بهترین نصیحت بود و بهترین هدیه برای این روزهای من
-
شانس
20 اسفند 1388 10:55
یه نگاه آره یه نگاه ، دوست دارم من بخدا یه ستاره یه صدا ، من نمیشم از تو جدا یه نفر آره یه نفر ، دل و با خودت ببر یه پری آره یه پری ، تو از همه عالم سری عشق منی تو عمر منی هر جا باشم توی قلب منی روی لب هام فقط اسم تویه تو حس خوبه عاشق شدنی عشق منی آره عمر منی آره دوست دارم و تو مال منی عشق منی عمر منی یادت باشه تو...
-
...
20 اسفند 1388 10:46
توی کوچه پس کوچه های ذهن کودک عروسکش همه ی دنیا بود دریغ از این که وقتی بزرگتر شد همه دنیا ی خودش رو فراموش کرد و دنیا توی یه جعبه گوشه ی انباری افتاد حالا میفهمم که چرا دور شدم از خودم این چند وقت درسته که غمگینم درسته که خسته هستم از این همه شلوغی و.... ولی این حق رو ندارم که دیگران رو ناراحت کنم و غمم رو منتقل کنم...
-
مریم عزیزم
18 اسفند 1388 12:35
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم تو دریایی ترینی آبی و آرام و بی پایان و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف و من در آرزوی قطره های پاک بارانم نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب...
-
یعنی تا چند روز دیگه...
13 اسفند 1388 09:39
باورم نمیشه امروز قرار خبری رو که چند ماه هست منتظر شنیدنش هستم رو بهم بدن یعنی باید هر چیزی رو که تا حالا ساختم رها کنم و برم؟ تمام کسایی که برام خیلی عزیزن اون عزیزترین کسی که توی تمام لحظه هام کنارم بوده و دوستش دارم رو هم؟ حس جالبی ندارم این روزا اون متوجه شده که خوب نیستم میخوام بمونم کنارش تا همیشه ولی مطمئن...
-
میشه بهترین بود...
8 اسفند 1388 12:38
به این اعتقاد دارم که میشه از سخت ترین لحظه ها گذشت و زیبا ترین نتایج رو به دست اورد درست مثل این گل که با گذر از سرما داره زیبایی خودش رو به همه ما ثابت میکنه
-
غریبه
5 اسفند 1388 11:53
قصه دل کندن من از عبور یه غریبه سر گذشت روزگار سوتو کور یه غریبه قصه بودنو رفتن تا ابد همسفرم شد وقتی که ایینه پر شد از حضور یه غریبه قصه بودنو رفتن تا ابد همسفرم شد وقتی که ایینه پر شد از حضور یه غریبه میگذرم از شبو باور میکنم که تموم قصه هام پر از غمه باز دوباره جای زخم بی کسی روی قلبم چشم به راه مرحم میگذرم از تو...
-
....
25 بهمن 1388 10:37
چقدر این روزا برام جالب هستن من اینجا ایستادم مثل همیشه کنار قصه ها و غصه های کسایی که برام عزیزترین ها هستن حالا از همیشه بیشتر احساس تنهایی میکنم منی که همیشه میخندم تا کسی نفهمه که چه چیزایی رو توی این ذهنم دارم مینایی که سکوت کرده در مقابل همه شکنجه هایی که توی این زندگی هست همه کسایی که اومدن و رفتن واسه کنار من...
-
چقدر چرند میگن این رمال ها
24 بهمن 1388 10:15
مشخصات کلی متولدین اسفند ماه: بسیار حسّاس و رؤیایی ، دارای حسّ ششم ، خیلی ظریف و نرم عمل میکند ، اهل آرامش و ملایمت ، همیشه موافق ، سازشکار و دارای تخیّلات شدید ، اصلاْ واقع بین نیست ، سازگار ، زود رنگ عوض می کند ، احساساتی ، قابل انعطاف ، دارای افکار غیر واقعی و غیر منطقی ، بسیار متین و آرام ، کم عصبانی می شود ،...
-
عطر بارون
22 بهمن 1388 12:00
نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی تو همون حس غریبی که همیشه با منی تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی میدونم هنوز اسیرم تو حصار لحظه ها کاش میشد...
-
دیو و پری
20 بهمن 1388 10:48
روی صخره های ساحل مرد ماهیگیر نشسته خشم دریا قایقش رو واژگون کرده شکسته غول دریا پریا رو دزدیده برده شبونه دل اون نازک و چشماش آبی و ابرو کمونه اشکاش از گوشه ی چشماش روی گونه هاش روونه حالا آواز غم انگیز، داره زیر لب میخونه توی قصر دیو بدجنس دختر دریا اسیره توی دستای کریه ش داره جون میده میمیره توی قصر دیو بدجنس دختر...
-
:-(
15 بهمن 1388 09:44
می دونی چرا پروانه؟چون بال داره .مثل گل نیست که ریشه داشته باشی) بیایم هممون مثل پروانه باشیم .بال پرواز داشته باشیم.باطن زیبا داشته باشیم مثل پروانه.و عمر کوتاه اما مفید. این حرف برام خیلی سنگین بود خیلی حرفا پشتش بود و تو ساکت موندی و چیزی نگفتی .. . تویی که من رو بهتر از همه اون دخترا میشناسی و میدونی که من به هیچ...
-
حالم خوب نیست
13 بهمن 1388 11:17
این روزا دو دلم در گیر با کارای پایان نامه این همه تلاش تا چند وقت دیگه تمام میشه نمیدونم فرصت ادامه دادن رو دارم یا نه نمیدونم جای درستی توی زندگیم هستم یا نه نمیدونم هنوز همون ادم قبلم برای اون یا نه یه حس بد دارم حسم میگه فقط واسه این مونده که من ناراحت نشم نمیدونم فکر کنم هیچ وقت هم نفهمم ما ادما موجودات عجیبی...
-
مادر بزرگ جونم
11 بهمن 1388 18:02
باز هم یک نفر دیگه این دنیا رو ترک کرد کسی که برای خیلی ها عزیز بود مادر بزرگی دوست داشتنی که لحظه هایی که در کنار نوه هاش بود بهترین دقایق بود وقتی به خاطر حرف شنو بودن از گوشه چارقد گلدار زیبایی که بر سر داشت به بچه ها ابنبات میداد وقتی که از بین قرآن اسکناسهای تا نشده رو به بچه ها عیدی میداد وقتی میدیدمش که لبه حوض...
-
نمیدونم/شاید
11 بهمن 1388 17:30
نمیدونم شاید واقعا حق با اون باشه و من نباید دخالت میکردم ولی دوست ندارم کسی توی پستی که در مورد من بود از اسم دیگران استفاده کنه و به همدیگه به خاطر من توهین کنن کاش این پست حذف میشد اصلا حس خوبی ندارم نسبت به این موضوع
-
یادته
10 بهمن 1388 13:09
به تو گفتم یادته؟ گفتی فقط تورو میخوام؛ گفتی که من یادم نمیاد به تو گفتم یادته؟ یه وقتی می مردی برام؛ گفتی که من یادم نمیاد گفتی که کی کجا کدوم؟ قدیمو هی نیار به روم؛ که عشق تازه ای خریدم گفتی به کی گفته بودم؟ برو که اشتباه شده؛ برو دیگه ازت بریدم عروسکی تازه خریدی، چند روزیو باهاش پریدی؛ ولی اونم دل تورو زد! با اون...
-
خزون (پاییز)
6 بهمن 1388 10:01
تو مثل خورشید قشنگی من برگ زردی نیمه جونم بی تو دیگه تمومه کارم بی تو نمی تونم بمونم یه روز میای که خیلی دیره شیشه ی عمرمن شکسته می گی دیگه شدم پشیمون اشکی رو گونه هات نشسته من یه برگم برگه زردی پر ز درد عاقبت عشقت ببین با من چه کرد سهم من تو بازیه عشقت چی بود اون که از تو دل ربود بگو کی بود یه روزی میای که خیلی دیر...
-
زندگی
3 بهمن 1388 09:48
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است . . . زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد . . . لمس تنهایی ماه . . زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
-
:-*
30 دی 1388 21:27
چشاتو بستم یه هدیه از طرف من برای تو موشی ولی این بار به خاطر همه خوبی های فراموش نشدنیت پاسخ نامه ای که نوشتی و پستی رو که گذاشتی خیلی زود مینویسم فقط اینو بدون که هیچ وقت محبت هات از ذهنم پاک نمیشه حتی اگه روزی در کنارم نباشی
-
سلام
30 دی 1388 21:21
من اینجام ولی نه مثل همیشه نه اون مینای همیشگی کمی متفاوت خواهم بود امیدوارم شما تعجب نکنین نامه ای داشتم از کسی که این چند روز تنهام نذاشت کسی که با همه بی نقش بودنش توی بیماری من خودش رو مقصر میدونست (عزیییییییییییییییییییزززززززززززززززززززم) حالا من اینجام بعد از یه بیماری پر درد که کلی اذیتم کرد می خوام فراموش...
-
و بعد از رفتنت
22 دی 1388 21:03
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید ، با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من...
-
منم و من و خودم
22 دی 1388 20:55
فکر کنم از حالا به بعد دیگه منم و من و خودم تنهای تنها اگه درست فهمیده باشم منظور این پیام و کلام رو از سوی
-
زمستان است
20 دی 1388 16:58
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت سر ها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دیده نتواند که ره تاریک و لغزان است و گر دست محبت سوی کس یاری به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کین است پس...
-
به یاد دلک
20 دی 1388 11:53
راستش دیگه نمی تونم تو صف عاشقات منتظر نگاهت بشینم واسه ما دوتا یه دنیا کافی نیست قلب من مال خودمه – دل تو هم دست خودت هیچ وقت از دروغ یک حقیقت متولد نخواهد شد ولی حیف که نمیدونی تنهایی مثل یه سنفونی تمام نشدنی پر از آهنگه ازت میخواهم که تو هم بری ، بری و منو فراموش کنی واسه من خیلی آسونه که فراموشت کنم ولی قلبم غیر...